"ریحانه" شکرپنیر خوشمزه من

روزهای گرم واکسیناسیون

سلام جوجوی مامان شهریور ماهه و انگار هوا نمی خواد خنک شه... ریحانه کوچولوی مامان دیروز واکسن شش ماهگیتو زدی عزیزدلم و حسابی بی تاب و حال نداری. دیشب که از تب بالا نخوابیدی و همش ناله کردی فدات شم..استامینفنت رو هم بالا میاوردی منو بابایی چشم ازت برنمی داشتیم. دم صبح با شیاف تبت قطع شد و الان باز رفته بالا..تو تختت با معصومیت هرچه تمام تر خوابیدی عزیزدلم... غذایکمکی رو واست شروع کردم عاشق فرنی هستی...این هفته هم واست حریره و هفته آینده سوپ درست می کنم..امیدوارم دوس داشته باشی مامانی.. این روزها مرتب دد بب مم می گی و مدل خنده و گریه کردنت هم عوض شده انگار داری بزرگ میشی نفسم...خیلی هم بلا شدی مثلا چند روز پیش داشتی سرفه می کردی منم...
18 شهريور 1395

درددل

عزیز دلم الان صبح خیلی زوده و تو خوابیدی فقط من بیدارم...مامان جون هم یکی دو روزه مهمونمون هستن.. خیلی دلم گرفته بود یه کمی گریه کردم الانم اومدم اینجا برات می نویسم.. من فقط به تو دلم خوشه گل مامان... خوب بخوابی...  
29 تير 1395

اتفاقات پشت سرهم

سلام عزیزدلم ریحانه جونم الان که دارم این مطلبو برات می نویم شما و بابایی خوابیدین و من اگرچه دلم خواب می خواد ولی ترجیح دادم از فرصت استفاده کنم وبرات بنویسم.. این ماهی که داره میگذره با اتفاقات خوبی همراه بود.. تولد پسرخاله جون، سفر سرعین و اردبیل با باباجون اینا، پارک و مهمونی در ایام ماه رمضان، عید فطر و تولد چهارماهگی شما... بعد از سفر سرعین شما جوجوی بلای مامان دیگه نمی تونی تو خونه بند بشی و هی باید بری بیرون از خونه..واسه همین دیشب با بابایی رفتیم هایپر استار و اونقدر از دیدن شلوغی و نور و رنگ ها ذوق زده بودی و دست و پا می زدی که دیگه ما رو هم نمی شناختی اونجا یه جفت جوراب کوچولو موچولو صورتی واست خر...
23 تير 1395

این روزها

دخمل خوشگلم الان ماه رمضونه و ما تقریبا هر شب واسه افطار میریم بیرون یا مهمونی هستیم یا با خاله اینا  میریم پارک و اونجا میمونیم و آخر شب برمی گردیم.. بابا روزه می گیرن ولی مامانی چون به نی نی گلش شیر میده روزه بهش واجب نیست.. عزیزکم تو عاشق پارک و هوای آزادی و مخصوصا وقتی نسیم خنکی هم بوزه که دیگه هیچی یه دست و پایی می زنی از خوشحالی که بیا و ببین مثل دو شب پیش که رفتیم پارک نهج البلاغه این روزها تو داری اطرافتو حسابی کنکاش می کنی و آشنا میشی..به آدمها، صداها،نور و رنگ واکنش نشون می دی و حتی دوس داری بازی کنی  البته این خصوصیاتو از همون هفته های اول تولدت داشتی و الان داره پخته تر میشه.. دیشب یه عالمه به پسمل عمو جونت...
29 خرداد 1395

مرور ماه های پیش

ریحانه جوجو ی مامان  الان در آستانه چهار ماهگیه.. دختر گلم الهی فدات شم آخه چطوری بچلونمت که دردت نیاد جوجه؟ هفته اول پس از تولد یک ماهگی دوماهگی سه ماهگی     سه ماهگی عسل مامان با سالگرد ازدواج مامان باباش مصادف بود... خلاصه اینکه دخمل گلم تو خیلی خوفی از این به بعد مرتب میام و خاطراتتو که همزمان باهات قد می کشن اینجا  تعریف می کنم تا این روزهای قشنگ یادمون نره.. بوس بوس   ...
28 خرداد 1395

تولد

ریحانه جوجو در تاریخ 16 اسفند 94 ساعت 3.30 صبح در بیمارستان بقیه الله تهران به روش طبیعی به دنیا اومد...   ...
28 خرداد 1395
1